
پدرم در یکی از مناطق کوچک روستایی نیو ولز جنوبی استرالیا موتورسیکلت خرید و فروش میکرد. به گمانم از همان کودکی، چند قطره بنزین در رگهایم داشتم. پدرم بارها برای تماشای رانندگی سِر جک برابهام و سِر جکی استوارت تا خود سیدنی از ماشینهای گذری میخواست که او را با خود ببرند. مسابقه از قدیم در خانواده من وجود داشته و خیلی خوشحالم پدرم توانست در تمام دوران ورزشیام من را همراهی کند.
برای من راندن یک ماشین مسابقه یعنی جابهجاکردن مرزهای سرسختى و شجاعت و خصوصیاتی از این دست. میخواستم با بهترینها رقابت کنم، میخواستم بر روی بهترین پیستهای جهان در بهترین استادیومها، و در رقابتیترین، سختترین، و دقیقترین رشتههای مسابقات اتومبیلرانی حضور داشته باشم و این جایی نبود جز فرمول یک® . شانس این را داشتم که در آن سطح رقابت کنم. و وقتی از من میپرسند چه چیزی به من انگیزه میدهد؟ خوب، باید بگم ناشناختهها. باید مدام بگویی، « بیشتر میخواهم، از خودم بیشتر انتظار دارم، از اطرافیانم بیشتر انتظار دارم، میخواهم برای بدست آوردن نتایج بهتر، بیشتر تلاش کنم.»

۲۰۰۹ سال بسیار تعیینکنندهای برای من بود. شرایط قبل از آن فصل خیلی مساعد نبود چون موقع راندن دوچرخه کوهستان دچار مصدومیت بدی شده بودم. پایم شکسته بود، یک کتف و چند تا دندهام ترک خورده بودند و از نظر آمادگی واقعاً عقب بودم. اما همین مسئله انعطافپذیری و سرسختی را به من یاد داد و در نهایت اول شدن در مسابقه فرمول یک® در آن سطح موفقیتی چشمگیر بود. برای غلبه بر بهترین رانندگان جهان به شکل عادلانه، شانس و اقبال هیچ کمک خاصی نکرد.
” برای من راندن یک ماشین مسابقه یعنی جابهجاکردن مرزهای سرسختى و شجاعت و خصوصیاتی از این دست. “
پس از اولین پیروزی بود که ساعت رولکس GMT-Master II خودم را خریدم. مدتها بود به فکر خرید یک هدیه بسیار شخصی و ویژه برای خودم بودم؛ پس از بردی مثل آن، دوست دارید چیزی داشته باشید که نماد آن تلاش، و به گمان من، نماد تمام سختکوشیهایی که تحمل کردید، باشد. میخواستم چیزی داشته باشم که تا ابد باقی بماند، چیزی که تمام عمر با من باشد و نسلهای متمادی از آن استفاده کنند. میدانستم ساعت رولکس GMT-Master II این ویژگیها را دارد.

خاصبودن این ساعت صرفاً به خاطر سفری که داشتم نبود، بلکه دلیل دیگر آن این بود که بخشی از این ساعت رولکس به رابطه من با سِر جکی استوارت مربوط بود. نخستین باری که جکی استوارت را ملاقات کردم، زمانی بود که هنوز در مسابقات فرمول ۳ حضور داشتم و این رابطه از آن زمان محکم و محکمتر شد. او برای من حکم پدر را داشت و هنور هم دارد. او توصیههای بسیار مفیدی را همواره چه پشت فرمان و چه خارج از اتومبیل ، و در هر دو سمت دیوار تعمیرگاه به من داده است؛ پس از گذشت بیست سال و اندی ما هنوز دوستان بسیار خوبی هستیم.
”میخواستم چیزی داشته باشم که تا ابد باقی بماند، چیزی که تمام عمر با من باشد و نسلهای متمادی از آن استفاده کنند. میدانستم ساعت رولکس GMT-Master II این ویژگیها را دارد.“
برای سالروز تولد ۷۰ سالگی پدرم میخواستم هدیه بسیار شخصی و خاصی به عنوان پسرش به او بدهم. رولکس تازه مدل Daytona را عرضه کرده بود و من هم به دنبال ساعتی بودم که خاص باشد و نشانی برای میراث بزرگ رقابت باشد چون اگر به خاطر پدرم نبود، من هیچوقت وارد مسابقات اتومبیلرانی نمیشدم. این ساعت یادآور مسیری است که در کنار هم پشتسر گذاشتهایم. داشتن یک ساعت رولکس اصلاً در مخیله یک پسر روستایی استرالیایی مثل من نمیگنجید؛ بلکه چیزی بود که شاید تنها بر روی دست اشخاص دیگر میتوانستی ببینی. به همین خاطر، وقتی شانس این را پیدا کردی که سخت کار کنی و به خودت هدیهای بدهی که تا ابد همراهت باشد، جنبهی خاص و منحصربهفردی به آن میبخشی.